از پارسکدرز بیشترین بهره را ببرید و رویای کاری خود را زندگی کنید.
دو روز پیش منتشر شده
تعداد بازدید: 30
کد پروژه: 575570
شرح پروژه
سلام
یه پروژه ست داستانشو دارم میخوام ازش انیمیشن تجربی درحد یک دقیقه یاحتی کمتر ولی با دو تکنیک اجرا بشه مثلا یه تکنیک افترافکت باشه یکیش فریم بای فریم
در دل یکی از کهکشانهای ناشناخته، شهری وجود داشت به نام سکوتا. شهری بیصدا، بیهیجان، با مردمی آرام، مطیع و تکراری. آنها هر روز با طلوع خورشید بیدار میشدند، به معبد میرفتند، در برابر مجسمهی بلند و بیاحساس اُرُس زانو میزدند
سکوتا، معبود و حاکم آنجا بود نه سخن میگفت و نه حرکت میکرد، اما سایهاش سنگینتر از هر قدرتی بر شهر افتاده بود. قوانین او نوشته نشده بودند، ولی همه آنها را میدانستند. در سکوتا کسی نمیخندید رنگها محدود بودند.
روزی از روزها، چیزی عجیب در آسمان ظاهر شد. نوری درخشان، مردم با ترس و زمزمههایی آرام به آسمان خیره شدند. آن نور چیزی بود که تا آن روز در سکوتا ندیده بودند.
چند ساعت بعد، پسری با موهایی طلایی و چشمانی براق از دل همان نور بیرون آمد. نامش نُئا بود. از کهکشانی دور آمده بود، جایی که مردم رؤیا میدیدند و حرف میزدند، آواز میخواندند و چیزهایی تازه خلق میکردند.
نُئا شروع کرد به زندگی کردن به سبک خودش. روز اول، با صدای بلند خندید. روز دوم، با گچهای رنگی روی دیوارها نقاشی کشید. روز سوم، ساز ساخت و در میدان شهر رقصید مردم آنجا با تعجب همه به او نگاه میکردند.
بعضیها پشت پنجرههایشان او را تماشا میکردند. بعضی آه میکشیدند، و عدهای هم با ترس به مجسمهی معبود نگاه میکردند،
اما معبود، همانطور که همیشه بود، بیصدا و ساکت باقی ماند.
پس از مدتی نئا درگوشه ای از شهر کارگاهی ساخت. پرنده آهنی؛ گل هایی که نور میدادند و کتاب هایی پر از داستان. سالها در آن کارگاه ماند ولی تنها
مردم سکوتا هروز بعضی عصرها، از دور و پشت سایهی دیوارها، نئا را تماشا میکردند. زنان و مردانی که هرگز آواز نشنیده بودند، دزدکی به سازهایش گوش میدادند سایهی معبود همانطور که همیشه بود، سنگین و بیرحم، اجازه نمیداد کسی قدمی بهسوی نور بردارد
سالها گذشت. برگها ریختند، بادها وزیدند، و سکوت همانطور باقی ماند.
روزی از روزها، دیگر کسی از پشت پنجره به نئا نگاه نکرد.
خیابانها خالیتر از همیشه بودند. معبد همچنان پابرجا بود، مجسمهی معبود همچنان ایستاده بود، ساکنان سکوتا، یکییکی، آرام و بیصدا از دنیا رفتند.
و نئا
او تنها ماند.
اما کارگاهش، پر از زندگی بود.
و آن شب، وقتی ماه کامل شد، پرندهی آهنیای که سالها پیش ساخته بود، بالهایش را گشود… و آرام از سقف کارگاه بالا رفت، در آسمان سکوتا پرواز کرد، و نوری پشت سرش کشید که تمام شهر را برای چند لحظه، روشن کرد.
اما هیچکس دیگر نبود که آن را ببیند. و بر خلاف اول داستان که همه جا تاریک و سرد بود لحظه آخر نورانی شد ولی کسی نبود ...
مهارت ها و تخصص های مورد نیاز
مهلت برای انجام
4روز
وضعیت مناقصه
در حال انجام
درباره کارفرما
عضویت دو سال پیش
نیاز به استخدام فریلنسر یا سفارش پروژه مشابه دارید؟
قادر به انجام این پروژه هستید؟
تا کنون 2 پیشنهاد قیمت از سمت فریلنسرها برای این پروژه ارسال شده
به رایگان یک حساب کاربری بسازید
مهارتها و تخصصهای خود را ثبت کنید، رزومه و نمونهکارهای خود را نشان دهید و سوابق کاری خود را شرح دهید.
به شیوهای که دوست دارید کار کنید
برای پروژههای دلخواه در زمان دلخواه پیشنهاد قیمت خود را ثبت کنید و به فرصتهای شغلی منحصر به فرد دسترسی پیدا کنید.
با اطمینان دستمزد دریافت کنید
از زمان شروع کار تا انتهای کار به امنیت مالی شما کمک خواهیم کرد. وجه پروژه را از ابتدای کار به امانت در سایت نگه خواهیم داشت تا تضمین شودکه بعد از تحویل کار دستمزد شما پرداخت خواهد شد.
میخواهید شروع به کار کنید؟
یک حساب کاربری بسازید
بهترین مشاغل فریلنسری را پیدا کنید
رشد شغلی شما به راحتی ایجاد یک حساب کاربری رایگان و یافتن کار (پروژه) متناسب با مهارتهای شما
است.
پیدا کردن کار (پروژه)
تماشای دمو روش کار