امروز 5 شهریور 1404

دارای فوق‌دیپلم نقاشی ایرانی و لیسانس گرافیک – تصویرسازی.

به هنر، طراحی و نویسندگی علاقه‌مندم و مهارت‌هایی در  داستان‌نویسی ، تصویرسازی و نقاشی  دارم.

هرچند تازه وارد بازار کار فریلنسری شده‌ام، اما تلاش می‌کنم با دقت و پشتکار پروژه‌ها را انجام بدهم.

نمونه کار: قسمتی از یک داستان و تایپ

شب در سکوتی عمیق فرو رفته بود؛ سکوتی که گویی تمام صداها را بلعیده و حتی نفس‌ها را سنگین کرده بود. تنها نور کم چراغ خواب، گوشه‌ی اتاق را روشن می‌کرد و سایه‌ها آرام، مثل موجوداتی نامرئی، روی دیوارها می‌رقصیدند.

لیلا کنار کاوه دراز کشیده بود؛ گوشی در دستش بود و نور سرد صفحه، نیمه‌ی صورتش را روشن کرده و خطوط ظریف چهره‌اش را برجسته می‌کرد. نگاهش بی‌قرار روی صفحه لغزید؛ انگار منتظر چیزی بود که خودش هم نمی‌دانست چیست.
ناگهان گوشی در دستش لرزید. صدای زنگ، مثل تیغی تیز، سکوت نیمه‌شب را شکافت. نور صفحه برای لحظه‌ای پررنگ‌تر شد و انعکاسش در چشمان لیلا لرزید. قلبش بی‌هوا به سینه کوبید، انگشتانش سست شد و سرما تا عمق جانش دوید؛ چه کسی ممکن بود این وقت شب زنگ بزند؟
با تردید تماس را پاسخ داد. صدای زنی هراسان و نفس‌زنان از آن سوی خط پیچید:
— «لیلا… لطفاً کمکم کن… برگشته… فهمیدی؟ برگشته… کمک… لیلا…»
صدای تماس قطع شد و بوق ممتد به گوش رسید. لیلا خشک شد، لبش لرزید و صدای تند و نامنظم قلبش را شنید. به صفحه نگاه کرد؛ نوشته شده بود: «تماس ناشناس – ۲۳ ثانیه». نفسش بند آمد و ذهنش درگیر آن صدا و وحشتناک‌ترین یادها شد.

فعالیت به عنوان مجری

در حال بارگذاری ...

در حال بارگذاری ...